وانیا، هدیه با شکوه خداوند

دعاکردن دخترک

خدای من امروز کلی از حرفهای وانیا تعحب کردیم و کلی هم بهش خندیدیم... با باباش دارن درباره دعا کردن حرف می زنند... بابا علی: وانیا جونم دعا کن بگو خدایا سلامتی بده. وانیا: خدایا پول باباعلی: عزیزم همه چی پول نیست که سلامتی، عاقبت بخیری، دعا واسه مادرجون و بابایی، واسه بابابزرگ و مامان بزرگ، واسه من و مامان... وانیا: نه فقط پول الهی دور دخترم بگردم اونم فهمیده تو این دوره زمونه پول خیلی واجبه و مهم... دردش به جونم آخرشک زیر باتر نرفت حرفشو عوض کته و نهایتا میگه: خدابا پول بده، به بابا خونه و ماشین خوب بده، همه چی بده... الهی الهی ...
21 آذر 1392

دختر گلم بخوان، بیاوز و به یاد داشته باش....

درس های عملی و معرفتی معلمان ینگه دنیا چند روز پیش به دعوت گیتی جان رفتیم به یک کارواش ویژه برای شستشوی ماشینمان. ورودی کارواش چند دختر و پسر نوجوان با پلاکاردهای رنگی،دعوتتان می کردند برای ورود به محوطه و صد البته لبخند شیرینی هم به لب داشتند . بعد از ورود یکی از والدین کودکان به شما خوش آمد می گفت و در نوبت شستشو قرار می گرفتید. وقتی نوبت به شما می رسید ابتدا معلم بچه ها ماشین را خیس می کرد و بعد بچه ها مثل مور و ملخ از هر طرف هر کدام با یک ابر مملو از کف می افتادند به جان ماشین . یکی نردبان می گذاشت می رفت سقف را می شست و یکی خم می شد و لاستیک ها را می شست و بعد از آبگیری نهایی می رفتی جلوتر تا بیست سی نفر بیفتند به جان ماشین برای...
21 آذر 1392
1